صنعت کار کودک “بخش چهارم و پایانی”
نویسنده: دکتر سلمان قادری
در بخش های قبلی به تفصیل دلایل شکل گیری ادعاسازی پیرامون صنعت کار کودکان و همچنین استراتژی های ادعاسازان عنوان شد و به ذکر مصداق هایی پرداختم. در بخش پایانی این یادداشت ها به طرح نکات دیگری خواهم پرداخت که می تواند چشم اندازی پیرامون این مسئله پیشنهاد نماید. واقعیتی که کمتر در طرح برنامه های ارائه خدمات به کودکان کار و خیابان و طرح حمایت اجتماعی از کودکان کار به آن پرداخته شده است عدم توجه کافی به مقتضیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی پدیدآورنده کودکان کار و خیابان است.
یعنی ما شاهد تفاوت معنادار بین نسلی در حوزه کودکان کار می باشیم که شرایط آنها را متفاوت با وضعیت کودکان کار و خیابان پیشین می سازد. عوامل خطر و مشکلات عمده اقتصادی پیرامون این کودکان به مراتب شدیدتر بوده و نیازهای خانوادگی این کودکان به درآمد و کار آنها بیشتر از نسل های پیشین است. حذف کار کودکان به معنای فقیرتر شدن خانواده های آنها و تشدید مشکلات و آسیب های اجتماعی است. به عبارت دیگر با طرح اردوگاههای کودکان کار و خیابان نه تنها مشکلی از کودکان کار و خیابان حل نمی شود بلکه بار مشکلات روانی، اقتصادی و اجتماعی آنها بیشتر گردیده و زمینه ساز بروز و تشدید جرائم آینده را نیز فراهم می سازد. بر معیار مُدل هزینه اثربخشی اقدامات ساماندهی و طرح اردوگاههای مخصوص کودکان کار و خیابان نیز قطعاً به این نتیجه خواهیم رسید که چنین راهکاری اثربخش نیست بلکه طرحی بسیار پرهزینه است که در نهایت ما را به این مسئله رهنمون می سازد که ذینعفان آن چه کسانی هستند و اساساً نتیجه و پیامد آن چه خواهد بود؟
ما در بازی مسئله کار کودکان خیابانی در کدام طیف قرار گرفته ایم. بازندگان و برندگان این بازی چه کسانی هستند و در نهایت با حوزه سیاستگزاری و قدرت و سیاست چه پیوندی دارند؟ به قول لاسکی: « در بازی مسائل اجتماعی قدرت اداره تغییر اجتماعی، تغییر جهانی عینی که در آن زندگی میکنیم، تغییر شیوههایی که بواسطه آنها به خود و اطرافیانمان معنی میبخشیم. بازی مسائل اجتماعی بازیای نیست که صرفاً برای تفریح و تفننن انجام شود. … آن یک بازی کاملاً جدّی برای خلق و حفظ محدودیتها و امکانات اجتماعی است، بازی که در واقع در تمامی ساحتهای زندگی اجتماعی در جریان است». به همین ترتیب در صنعت کار کودکان نیز چنین بازی در جریان است و ذینعفان در تلاش برای حفظ تفوق خود و بهره گیری از امکانات موجود به منظور گسترش اقتدار خود هستند. هدف نهایی آنها نیز کسب قدرت، اقتدار، مشروعیت، ثروت و اثبات توانایی خود برای مدیریت وضعیت موجود و برآورده ساختن انتظارات گروههای قدرت است. آنها در پی اثبات شایستگی خود در بازی کودکان کار هستند. علاوه بر این می تواند شانس آنها را برای ارتقاء و گسترش حوزه نفوذ خود بالا ببرد. دقیقاً به همین دلیل است که صنعت کار کودکان کار و خیابان در پیوند نزدیک با نهاد قدرت و حوزه سیاست قرار دارد.
اما در مقابل رویکردهای فوق برنامه های موثرتری وجود دارد که بر مبنای برنامه های کاهش آسیب ( harm reduction) است. این برنامه ها دارای اصالت ذاتی بوده و مقتضیات جامعه، کودکان کار و خیابان، خانواده های آنها و همچنین شرایط زندگی شان را در نظر می گیرد.
علاوه بر این می تواند بهترین و کم هزینه ترین خدمات را به کودکان کار و خیابان و خانواده های آنها ارایه نماید. این برنامه ویژگی های روانی و اجتماعی کودکان کار و خیابان را در نظر می گیرد و از درگیر شدن در بازی قدرت خودداری می ورزد زیرا نسبتی با نظام قدرت ندارد. بلکه کاملاً بر پایه مقتضیات و اخلاق انسانی استوار است. علاوه بر این برنامه، رویکردهای دیگری نیز هستند که برمبنای مشارکت دادن همه گروههای ذینفع از جمله کودکان کار و خیابان و خانواده های آنها در تصمیم سازی استوار است.
بر این مبتا تصمیم سازی صرفاً توسط گروهی صورت نمی گیرد بلکه همه ذیتفعان در آن سهیم اند. به نظر می رسد که در این رویکرد نیز شرایط کودکان کار و خیابان به دلیل حضور مستمر آنها در جلسات تصمیم سازی بیشتر در نظر گرفته خواهد شد و می تواند اثربخش تر از رویکردهای قهری باشد. در پایان آنچه که اهمیت دارد این است که مسئله کار کودکان خیابانی باید فارغ از اعمال سلیقه های فردی و سیاسی و با در نظر گرفتن نیازها و مسائل کودکان کار کاهش یابد. همچنین ضروری است که تحلیل دقیقی در خصوص چرایی و چگونگی شکل گیری کار کودک داشت و در نهایت از درس های آموخته شده و تجارب ملی و بین المللی برای خدمات موثر استفاده نمود.